، عزت ا… انتظامي 2 روز پيش 89 ساله شد . آقاي بازيگر كه در سالروز تولدش در گفتوگو با باني فيلم انتخاب ملت ايران را مبارك دانسته بود از گنجينه هاي سينماي ملي ايران است. بازيگري كه در همه اين سالها هرگز هنر خود را ارزان نفروخته است .
خبرنگار ايسنا در سالروز تولد عزتا… انتظامي، با حميد فرخنژاد به منزل او رفت. آنچه ميخوانيد شرح اين ديدار است:
آقاي بازيگر همچنان از جريان انتخاباتي که چندي پيش برايش اتفاق افتاد، دلگير است و دوباره دربارهاش توضيح ميدهد که فرخنژاد ميگويد: آنقدر شما عزيز هستي که اين چيزها هيچ خللي به اعتبار و شخصيتتان وارد نميکند.
حميد فرخنژاد با سوالي بحث را عوض ميکند: «آقايي، بعد از اين همه سال که اسم شما را عزت سينماي ايران گذاشتهاند، به جوانها که ميخواهند وارد کار هنر شوند چه ميگوييد؟»
انتظامي پاسخ داد: بايد درس اين حرفه را خواند، نه اينکه تنها ليسانس گرفت. خود من «گاو» را بازي کردم، در آلمان فعاليتهاي تئاتر داشتم اما در چهلوهفت سالگي با سه بچه خواستم درس بخوانم و سر کلاس سمندريان نشستم. من 5 سال تعطيل کردم و هيچ گردش و ميهماني نرفتم. با ماشينم هر روز بچهها را به مدرسهشان ميرساندم، درس ميخواندم، به ادارهي تئاتر ميرفتم، تمرين ميکردم، در تالار سنگلج بازي ميکردم و در نهايت به دانشگاه رفتم.
وي افزود: دانشگاه در سليقهي من تأثير گذاشت و ديدم هر کاري را نميتوانم انجام دهم. به خاطر همين در طول اين سالها تنها دو سريال بازي کردم، «هزاردستان» و «محاکمه» که بخشهاي زيادي از آن کم شده. در حاليکه پيشنهادات زيادي داشتم و پول خوبي هم ميدادند. هميشه سناريو را ميخواندم و دنبال اين بودم که چه ميگويد و کارگردانش چه کسي است. در کارهاي هنري در درجه اول مطالعه بسيار مهم است و بايد توانست از اين خواندن بهرهبرداري کرد و آدم شد.
فرخنژاد دوباره ميپرسد: « در سينما آمدن سخت نيست، اما عشقي که مردم به شما دارند تنها به خاطر بازيگر بودنتان نيست و در مواقعي که بسياري پا پيش ميکشند، شما ميايستيد. خيليها بازيگر ميشوند اما خيليها انتظامي نميشوند و اين هميشه برايم سوال بوده است؟» انتظامي ادامه داد: من چون خودم زير صفر زندگي کردم. 13 سالگي به لالهزار آمدم و با جاروکشي وارد پيش پردهخواني شدم و ميآموختم. دوره بسيار پرهيجاني را در تماشاخانه هنر و فرهنگ گذراندم و چه سختيها که در آلمان داشتم. بسيار مشکل زندگي کردم و وقتي آن گرفتاريها را کشيدم، زندگي مردم برايم ملموستر شد. سلامت زندگي کردن بسيار مهم است و اينکه به کار اهميت داده شود. فرخنژاد درباره علاقه انتظامي به بازيگري ميپرسد و ميشنود: «من عاشق اين کار بودم و به خاطر همين متوجه نشدم جوانيام چطور گذشت. ما شغل زياد داريم، اما هميشه عقيده دارم اين هنر اگر اصليش بيرون بيايد از تمام اينها بالاتر است». حميد فرخنژاد با تاسف از اينکه هنوز افتخار همکاري با عزتا… انتظامي نصيبش نشده ميگويد: ايرانيها قديم ميخواستند دعا کنند ميگفتند انشاءا… عاقبت به خيرشوي. آرزو ميکنم عاقبت به خير شوم و در اين سن مانند ايشان چنين وجاهتي نزد مردم داشته باشم. اين آرزوي هر هنرمندي است که در عاقبتش مردم دوستش داشته باشند و از يادها نرود و روزبهروز به عزت و عزيزياش اضافه شود.
اين بازيگر ادامه ميدهد: الان قدر کار خوب را بيشتر ميدانند. در قبل از انقلاب بازار مسلطتر بود و آقاي انتظامي آن زمان خودش را حفظ کرد، زمانيکه کار خوب کمتر بود. بعد هم حفظ وجاهت و ارزش گذاشتن به حرفه را تا همين الان با خود آورده است و به لحاظ حرفهاي آدمي است که ميتواند مثالزدني باشد. به لحاظ وجاهت انساني و شخصيتي هم که در جامعه دارند، همه ميدانند هميشه پيش قدم در امور خير و دلسوز همکاران؛ و آدمي که خيلي جاها مصلحتها را زير پا گذاشته به خاطر اينکه شانيت انساني خودش را رعايت کند. اين براي همه ما درس است و تعارف نيست.
فرخ نژاد درباره اينکه آيا نقشي بوده که از عزتا… انتظامي ديده باشد و علاقهمند باشد آن را بازي کند؟ گفت: يک وقتهايي در سينما نقش هايي پيش آمده که بگويم اي کاش من آن را بازي ميکردم اما کارهايي که آقاي انتظامي کردند آنقدر ويژه بوده که نميشود آرزو کرد چرا که نميشود مثل آن بازي کرد. در تکتک اين نقشها اين موضوع ديده ميشود. به طور مثال در «اجارهنشينها». يک بازيگر ميداند بازي در نقش آدمهاي لات جنوب شهري چقدر مشکل است. در واقع خارج از کليشههاي موجود يکي را بسازي که هم انسان باشد و هم آن وجاهت را داشته باشد.
وي ادامه داد: در تکتک کارهاي آقاي انتظامي اين وجاهت ديده ميشود که نميتوان شبيه آن را پيدا کرد و اين يعني بازيگري، خلق و ساختن. به خاطر ضعف فيلمنامه و شخصيتپردازي در بسياري از موارد کارگردانها آدميهايي را ميآورند که از حافظه تماشاگر مدد بگيرند.اما آقاي انتظامي در کارهايش نشان داد هيچ وقت نخواسته است آن شخصيت تکراري شود و در حافظهي تماشاگر هر وقت با يک وجاهت جديد آمده است و من بازيگر ميدانم اين کار بسيار مشکل است.
فرخ نژاد افزود: بيخود نگفتهاند عزت سينماي ايران؛ کسي که ميشود پشتش ايستاد و به اين حرفه افتخار کرد و بگوييم ما آدمي هستيم همکار آقاي انتظامي و اين براي من شاگرد انتظامي افتخار است که در انتها برسم به جاييکه ايشان است. اميدوارم زمانه با آدم کاري نکند که وارد کارهايي شويم که بخواهيم آن را توجيه کنيم.
انتظامي ادامه داد: که بخواهي آن را ببيني خجالت بکشي.
آقاي بازيگر در پاسخ به اينکه آيا تا به حال کاري داشته که از ديدنش خجالت بکشد، با مکثي طولاني گفت: تقريبا نه. براي اينکه همان دو سه کاري را هم که اول کار کردم، وظيفه خودم را انجام دادم. منتهي نتوانستند آن را خوب دربياورند. وقتي روز به روز جلو ميآيي، شرايط زندگي شرط است. اما تو بايد بهرهبرداري لازم را بکني و روزي به عقب برنگردي و پشيمان شوي. من حدود 54 فيلم کار کردم، اما ليست کار برخي بچهها را که ميبينم بيش از 100 فيلم کار کردند، تعجب ميکنم. من معتقدم کلاه سر مردم نميرود.
انتظامي درباره نقشي که دوست داشته است بازي کند به مجموعهي «دايي جان ناپلئون» اشاره کرد و ادامه داد: وقتي اين مجموعه به دست ناصر تقوايي آمد، از من براي نقش اصلي دعوت شد. من کتاب را خوانده بودم و علاقه زيادي به اين شخصيت داشتم و حتي دستمزد زيادي هم براي اين نقش به من پيشنهاد شد. تا تست گريم هم پيش رفتيم و قرارداد هم بستيم. اما آن موقع وزارت فرهنگ با تلويزيون اختلاف داشت و با حضور من و نصيريان که در اداره تئاتر بوديم مخالفت شد و در نهايت نقش من را غلامحسين نقشينه و نقش نصيريان را نصرت کريمي بازي کرد. آقاي بازيگر درباره آرزويش در دنياي بازيگري اظهار کرد: ابتدا دوست دارم وضعيت بنياد فرهنگيام زودتر به نتيجه برسد و همچنين دوست دارم «قطار زمستاني» خسرو سينايي به نتيجه برسد و نقش کوچکي که براي من کنار گذاشته را بازي کنم. دوست دارم يک بار ديگر در تئاتري حضور پيدا کنم. پيشنهادات در اين خصوص زياد است، اما دوست دارم يک کار تکنفره باشد؛ چيزي که به دل آدم بنشيند و براي تماشاگر جذابيت داشته باشد. بطوريکه فکر کني عکس آخرت است و به بهترين شکل آن را اجرا کني.
آقاي بازيگر در پايان اين ديدار به حميد فرخنژاد توصيه کرد: من بازيهاي تو را ديدهام و دوست داشتهام .بسيار مواظب کارت باش و روزي نرسد که به خاطر پول، بازي در کاري را قبول کني. او همچنين به برخي از فيلمهاي او اشاره کرد و گفت: «عروس آتش» يکي از شاهکارهاي خسرو سينايي است که زمان ندارد و با بازي تو بسيار باورپذير درآمده است. آنقدر واقعي بود که چندبار ديدم و به سينايي علاقهمند شدم. «چهارشنبهسوري» هم بسيار خوب بود، فيلمي با ريتم که آدم کاراکترها را باور ميکرد. بايد کاراکتر را باور کرد در غير اينصورت به درد نميخورد.