وقتی می گوییم اگر شمشیر علی نبود اسلامی نبود، معنایش این نیست که شمشیر علی آمد به زور مردم را مسلمان کرد؛ معنایش این است که اگر شمشیر علی در دفاع از اسلام نبود دشمن ریشه ی اسلام را کنده بود همچنان که اگر مال خدیجه نبود فقر، مسلمین را از پا درآورده بود. این کجا و آن حرف مفت کجا؟
استاد مطهری در یکی از سخنرانی های خود عنوان می کند: “گاهی خود ما مسلمانان حرف هایی می زنیم که نه با تاریخ منطبق است و نه با قرآن، با حرف های دشمن ها منطبق است؛ یعنی حرفی را که یک جنبه اش درست است به گونه ای تعبیر می کنیم که اسلحه به دست دشمن می دهیم، مثل اینکه برخی می گویند اسلام با دو چیز پیش رفت: با مال خدیجه و شمشیر علی، یعنی با زر و زور.”
سخنان استاد مرتضی مطهری و توضیحات ایشان در این باره را که در “مجموعه آثار شهید مطهری” منتشر شده است، در ادامه می خوانید.
«اگر دینی با زر و زور پیش برود، آن چه دینی می تواند باشد؟ ! آیا قرآن در یک جا دارد که دین اسلام با زر و زور پیش رفت؟ آیا علی علیه السلام یک جا گفت که دین اسلام با زر و زور پیش رفت؟ شک ندارد که مال خدیجه به درد مسلمین خورد اما آیا مال خدیجه صرف دعوت اسلام شد، یعنی خدیجه پول زیادی داشت، پول خدیجه را به کسی دادند و گفتند بیا مسلمان شو؟ آیا یک جا انسان در تاریخ چنین چیزی پیدا می کند؟ یا نه، در شرایطی که مسلمین و پیغمبر اکرم در نهایت درجه ی سختی و تحت فشار بودند جناب خدیجه مال و ثروت خودش را در اختیار پیغمبر گذاشت ولی نه برای اینکه پیغمبر- العیاذباللّه- به کسی رشوه بدهد، و تاریخ نیز هیچ گاه چنین چیزی نشان نمی دهد.
این مال آنقدر هم زیاد نبوده و اصلاً در آن زمان، ثروت نمی توانسته اینقدر زیاد باشد. ثروت خدیجه که زیاد بود، نسبت به ثروتی که در آن روز در آن مناطق بود زیاد بود نه در حد ثروتِ مثلاً یکی از میلیاردرهای تهران که بگوییم او مثل یکی از سرمایه دارهای تهران بود. مکه شهر کوچکی بود. البته یک عده تاجر و بازرگان داشت، سرمایه دار هم داشت ولی سرمایه دارهای مکه مثل سرمایه دارهای نیشابور مثلاً بودند نه مثل سرمایه دارهای تهران یا اصفهان یا مشهد و از این قبیل. پس اگر مال خدیجه نبود شاید فقر و تنگدستی مسلمین را از پا درمی آورد. مال خدیجه خدمت کرد اما نه خدمت رشوه دادن که کسی را با پول مسلمان کرده باشد، بلکه خدمت به این معنی که مسلمانان گرسنه را نجات داد و مسلمانان با پول خدیجه توانستند سدّ رمقی کنند.
شمشیر علی بدون شک به اسلام خدمت کرد و اگر شمشیر علی نبود سرنوشت اسلام سرنوشت دیگری بود اما نه اینکه شمشیر علی رفت بالای سر کسی ایستاد و گفت: یا باید مسلمان بشوی یا گردنت را می زنم، بلکه در شرایطی که شمشیر دشمن آمده بود ریشه ی اسلام را بکند، علی بود که در مقابل دشمن ایستاد. کافی است ما «بدر» یا «اُحد» و یا «خندق» را در نظر بگیریم که شمشیر علی در همین موارد به کار رفته است. در «خندق» مسلمین توسط کفار قریش و قبایل همدست آنها احاطه می شوند، ده هزار نفر مسلح مدینه را احاطه می کنند، مسلمین در شرایط بسیار سخت اجتماعی و اقتصادی قرار می گیرند و به حسب ظاهر دیگر راه امیدی برای آنها باقی نمانده است.
کار به جایی می رسد که عمرو بن عبدود حتی آن خندقی را که مسلمین به دور خود کشیده اند می شکافد. البته این خندق در تمام دور مدینه نبوده است، چون دور مدینه آنقدر کوه است که خیلی جاهایش احتیاجی به خندق ندارد. یک خط مورّبی در شمال مدینه در همان بین راه اُحد بوده است که مسلمین میان دو کوه را کندند، چون قریش هم از طرف شمال مدینه آمده بودند و چاره ای نداشتند جز اینکه از آنجا بیایند. مسلمین این طرف خندق بودند و آنها آن طرف خندق. عمرو بن عبدود نقطه ی باریکتری را پیدا می کند، اسب قویّی دارد، خود او و چند نفر دیگر از آن خندق می پرند و به این سو می آیند. آنگاه می آید در مقابل مسلمین می ایستد و صدای هل من مبارزش را بلند می کند. احدی از مسلمین جرأت نمی کند بیرون بیاید، چون شک ندارد که اگر بیاید با این مرد مبارزه کند کشته می شود. علیِ بیست و چند ساله از جا بلند می شود: یا رسول اللّه! به من اجازه بده.
فرمود: علی جان بنشین. پیغمبر می خواست اتمام حجت با همه ی اصحاب کامل بشود. عمرو رفت و جولانی داد، اسبش را تاخت و آمد دوباره گفت: هَلْ مِنْ مُبارِزٍ؟ یک نفر جواب نداد. قدرتش را نداشتند، چون مرد فوق العاده ای بود. علی از جا بلند شد: یا رسول اللّه! من. فرمود: بنشین علی جان. بار سوم یا چهارم عمرو رجزی خواند که تا استخوان مسلمین را آتش زد و همه را ناراحت کرد. گفت: دیگر خفه شدم از بس گفتم «هَلْ مِنْ مُبارِزٍ» . یک مرد اینجا وجود ندارد؟ ! آهای مسلمین! شما که ادعا می کنید کشته های شما به بهشت می روند و کشته های ما به جهنم، یک نفر پیدا بشود بیاید یا بکشد و به جهنم بفرستد و یا کشته بشود و به بهشت برود.
علی از جا حرکت کرد. عمر برای اینکه عذر مسلمین را بخواهد گفت: یا رسول اللّه! اگر کسی بلند نمی شود حق دارد، این مردی است که با هزار نفر برابر است، هر که با او روبرو بشود کشته می شود. کار به جایی می رسد که پیغمبر می فرماید: تمام اسلام با تمام کفر روبرو شده است. اینجاست که علی علیه السلام عمرو بن عبدود را از پا در می آورد و اسلام را نجات می دهد.
پس وقتی می گوییم اگر شمشیر علی نبود اسلامی نبود، معنایش این نیست که شمشیر علی آمد به زور مردم را مسلمان کرد؛ معنایش این است که اگر شمشیر علی در دفاع از اسلام نبود دشمن ریشه ی اسلام را کنده بود همچنان که اگر مال خدیجه نبود فقر، مسلمین را از پا درآورده بود. این کجا و آن حرف مفت کجا؟