روزنامه های فیگارو و لیبراسیون، مقالات و تحلیلهایی را به تغییرات و تحولات احتمالی سیاسی در ایران با رویکار آمدن حسن روحانی به عنوان رئیس جمهوری منتخب مردم اختصاص داده اند.
برنارد هورکاد- کارشناس ایران در مرکز تحقیقات علمی فرانسه، می گوید که انتخاب حسن روحانی نشان دهنده نرمش در سیاست جمهوری اسلامی ایران می باشد.
این پژوهشگر فرانسوی، در مقاله خود می نویسد که از 35 سال پیش به رغم آنکه قدرت سیاسی در ایران در یک اسلام سیاسی متمرکز گردیده ، ما با یک جامعه پویا و با شجاعت، جامعهای مبتکر و آفریننده روبرو هستیم که بدون تردید یکی از پیشرفته ترین جوامع خاورمیانه می باشد.
برنارد هورکاد، می نویسد که کشورهای غربی نتوانستند از فرصتی که دولت اصلاحات آقای محمد خاتمی در سالهای 1997 تا 2005 به آنها ارائه کرد، در جهت حل بحران فیمابین استفاده کنند. توافق بین ایران و قدرتهای اروپایی در باره پرونده هسته ای ایران و تعلیق غنی سازی در سال 2003 میلادی که مبتکر آن همین آقای حسن روحانی به عنوان مذاکره کننده ارشد ایران بود، نتواست به نتیجه برسد؛ وی دو دلیل عمده را برای این ناکامی بر می شمرد:
نخست، در گیری های سیاسی داخلی و دیگری امتناع آمریکایی ها و پا پیش نگذاشتن آنها برای حل بحران. وی تأکید میکند که در آن زمان، جرج بوش پسر- رئیس جمهوری آمریکا، براندازی رژیم اسلامی حاکم بر ایران را هدف خود قرار داده بود.
برنارد هورکاد، می گوید روشی که پس از محمد خاتمی از سوی دولت محمود احمدی نژاد انتخاب گردید اولویت تقابل با غرب بود، همانطور که میدانیم این سیاست تقابل به بن بست رسید و هم زمان بحران داخلی و بین المللی ایران تشدید گردید و به منتهی درجه خود رسید.
سیاستهای اعمال شده طی هشت سال ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد، موجب گردید که جامعه جهانی نه برای دولت ایران و نه برای رئیس جمهوری آن ارزشی قائل نشوند و آنها را به هیچ وجه جدی تلقی نکنند.
برنارد هورکاد، می نویسد در چنین شرایطی، سیاست جمهوری اسلامی در رد صلاحیت آیت الله هاشمی رفسنجانی و قبول یک نامزد میانه رو، گرچه دمکراتیک نبوده اما از نقطهنظر سیاسی واقعبینانه بوده است.
منظور “هورکارد” این است که با توجه به نزاع و اختلاف جدی بسیاری از چهره های سرشناس و تندرو با آیت الله هاشمی، صرف قدرت گرفتن او بار دیگر اختلافات را به اوج رسانیده و مانع تحقق شعار “اعتدال” می شده است، هر چند خود هاشمی به “اعتدال” شهره باشد اما موضع گیری ها علیه او باعث می شده بار دیگر شرایط سیاسی کشور در وضعیت “بحرانی” قرار گیرد.
برنارد هورکاد، اعتقاد دارد که در این شرایط حساس، اولویت نظام ایران نجات کشور بوده که دوچالش عمده داخلی وخارجی بقای آن را تهدید میکند:
نخستین چالش، خواستهای شدید جامعه ایرانی برای تغییر وباز گشودن جامعه ایران و دومین چالش، تحریم های اقتصادی شدیدی است که از سوی آمریکا و متحدان غربی اش علیه ایران وضع شده و از کار انداختن چرخ های افتصادی ایران را هدف قرار داده است.
برنارد هورکاد، می گوید که آیت الله خامنه ای بسیار دقیق به این موضوع پی برده بود که یک بحران جدید سیاسی داخلی دیگر، نه تنها نظام را به مشکل می اندازد بلکه ایران را نیز در معرض خطر قرار تجزیه و جنگ قرار خواهد داد؛ بنابراین لزوم اتحاد سیاسی در ایران برای برون رفت ایران از شرایط بحرانی که در آن فرو افتاده است، برای آیت الله خامنه ای غیرقابل اجتناب بود.
برنارد هورکاد، می گوید که انتخاب حسن روحانی، به جهان نشان میدهد که جمهوری اسلامی ایران و مردم ایران قادر هستند که یک فرد شایسته را به عنوان ریاست جمهوری انتخاب کنند؛ فردی که قادر باشد به خواستهای مردمی برای ایجاد اصلاحات سیاسی و اقتصادی در ایران پاسخ دهد، امنیت ملی را حفظ کند و در همان حال حافظ منافع ایدئولوژیک نظام و مردم باشد.
ظاهراً، نتیجه، کسب موفقیتی دوگانه هم برای نظام و هم برای مردم ایران بود. آیا موفقیتی موقتی و کوتاه و یا موفقیتی که میتواند تداوم داشته باشد؟ وی میگوید که آینده این موضوع را نشان خواهد داد.
وی می گوید: به هر حال جمهوری اسلامی پس از 35 سال دارد به مرحله بلوغ و پختگی خود نزدیک میشود.
به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب» ؛ برنارد هورکاد می گوید با انتخاب حسن روحانی توازان قدرت سیاسی در ایران، در میانه قرارمی گیرد و در چنین شرایطی، خواست تعامل، اعتدال و واقع بینی به طور بسیار شفافی در تهران اعلام میگردد.
برنارد هورکاد، می گوید که حالاً چه فرقی میکند که این انتخاب خواست آنها بوده ویا بر اثر چالش های سیاسی و اقتصادی بر فضای سیاسی ایران تحمیل گردیده است.
برنارد هورکاد اعتقاد دارد که یک مرحله با دوام از حیات سیاسی ایرانیان و روابط این کشور با جهان در حال شکل گرفتن است. در این مرحله تازه، سرنوشت جمهوری اسلامی و به همراه آن سرنوشت ملت ایران وارد بازی گردیده است.