هاشمی چه بخواهد و چه نخواهد، از نظر افکار عمومی و اکثریت قریب به اتفاق رای دهندگان به رئیسجمهور منتخب، پشتوانه وخاستگاه اصلی فکری مدیریتی دولت یازدهم تلقی میشود و مردم بنابر اعتمادی که به سابقه شصت ساله مبارزاتی ومدیریتی وی داشتهاند وبرای جبران آبرویی که ایشان با خدا معامله کردند، پس از حمایت صریح ایشان از آقای روحانی وحتی کنارهگیری آقای عارف با تاکید آقای خاتمی که بازهم به پشتوانه نظر آیت اله هاشمی انجام شد، در صحنه حضور یافته ومعادلات طراحی شده را تغییر دادند.
به گزارش سايت تحليلي و خبري بينانيوز، بدون شک روند ونتایج انتخابات ریاست جمهوری دوره یازدهم، غیرمنتظرهترین نتایج در طول عمرنظام جمهور اسلامی محسوب میشود ونقطه عطف این انتخابات، تصمیم ناگهانی آیتالله هاشمی برای ثبت نام در آخرین دقایق مهلت قانونی بود که به تغییر آرایش سیاسی انتخابات واقبال عمومی به ایشان منجر شد و محافل قدرت را ناگزیر به طراحی سناریوی رد صلاحیت وی جهت جلوگیری از بروز این اقبال عمومی در صندوقهای رای کرد. اما بازهم حمایت ایشان از آقای روحانی موجب شد اکثر آرای آیتالله هاشمی توسط آقای روحانی جذب شده و موجب پیروزی وی در انتخابات گردد.
در دیدارهای متعددی که با آیتالله هاشمی قبل از کاندیداتوری ایشان انجام میشد، در مقابل عدم تمایل مستمر ایشان به کاندیداتوری، یکی از مهمترین استدلالها، لزوم معامله کردن آبروی آیتالله هاشمی با خدا، در جهت نجات انقلاب وکشور از شرایط خطرناک پیش رو بود که با توجه به بیانیه اعلام حضور آیتالله هاشمی و اعلام اینکه”آبروی خود را با خدا معامله کرده ام”مشخص گردید ایشان نیز این استدلال را پذیرفتند. اما به نظر میرسد با توجه به اینکه هر عمل صالحی همانقدر که نیازمند اخلاص در نیت قبل از انجام آن میباشد، به تدبیر برای مراقبت از نتایج آن پس از انجام عمل نیز نیاز دارد، تصمیم وی برای معامله کردن آبروی خود با خدا که به تغییر در سرنوشت انتخابات منجر شد، هم اکنون نیازمند صیانت دقیق ومراقبت میباشد تا دستاوردهای این سرمایه گران دستخوش آسیب نگردد.
یکی از مهمترین آسیبهایی که میتواند این دستاورد بزرگ را برای انقلاب ومردم با تهدید مواجه کند، فاصله گرفتن دولت یازدهم از خاستگاه اصلی و گفتمانی بود که براساس آن توانست اعتماد عمومی را جذب کند.
شاید بنابر محذوریتهای اخلاقی و رویه پیشین خود، تمایلی به تعامل جدی در گزینش، تصمیم گیری و طراحی دولت یازدهم نداشته باشد و تکلیف خود را در حمایت از آقای روحانی، عملی پایان یافته تلقی کرده و ادامه روند طراحی دولت را واگذار به رئیسجمهور منتخب و اطرافیان ایشان نمایند؛ در حالیکه این موضوع اگرچه شاید از منظر اخلاق فردی قابل توجیه باشد، اما از منظر اجتماعی میتواند پیامدهای زیانباری برای سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی به همراه بیاورد.
هاشمی چه بخواهد و چه نخواهد، از نظر افکار عمومی و اکثریت قریب به اتفاق رای دهندگان به رئیسجمهور منتخب، پشتوانه وخاستگاه اصلی فکری مدیریتی دولت یازدهم تلقی میشود و مردم بنابر اعتمادی که به سابقه شصت ساله مبارزاتی ومدیریتی وی داشتهاند وبرای جبران آبرویی که ایشان با خدا معامله کردند، پس از حمایت صریح ایشان از آقای روحانی وحتی کنارهگیری آقای عارف با تاکید آقای خاتمی که بازهم به پشتوانه نظر آیت اله هاشمی انجام شد، در صحنه حضور یافته ومعادلات طراحی شده را تغییر دادند.
اگرچه از ابتدا نیز با توجه به حضور دوتن از فرزندان آیتالله هاشمی در مراسم کاندیداتوری آقای روحانی، ایشان به عنوان پشتوانه اصلی وتکیه گاه روحانی محسوب میشد، اما پس از رد صلاحیت و حمایت صریح وتمام قامت ایشان از آقای روحانی، این موضوع به مسالهای حیثیتی در افکارعمومی تبدیل شد و اکنون آیتالله هاشمی علاوه برآنکه با مسئولیت صیانت از آبرویی که با خدا معامله شد مواجه است، مسئولیت خطیر حراست از کیمیای اعتماد عمومی جامعه به ایشان، را نیز پذیرفته است و نمیتواند نسبت به دولت یازدهم، مانند دولتهای گذشته رفتار کند.
از دیدگاهی، مسئولیت هاشمی نسبت به عملکرد دولت یازدهم، حتی بیش از دولت سازندگی است که ریاست آن مستقیم به عهده ایشان بود، چرا که دولت سازندگی در شرایطی تشکیل شد که از حمایت عمومی وفضای مساعد حاکمیت برخوردار بود، اما دولت یازدهم دقیقا در سختترین شرایط و بیشترین کارشکنیهای محافل قدرت و عمدتا با اتکا به اعتماد اکثریت مطلق مردم به شخصیت ایشان شکل گرفت و از این نظر اعتماد مردم به هاشمی در انتخابات یازدهم، بسیار گرانبهاتر از اعتمادی است که به وی در دوره پنجم وششم ریاست جمهوری از سوی مردم انجام شد. تجربه دولت اصلاحات نیز نشان داد که فقدان استفاده از ظرفیت هاشمی برای رفع موانع راهبردی موجود بر سر راه دولت، که با توجه به تخریب آیت اله هاشمی توسط طیف تندور اصلاح طلبان صورت گرفت، تا چه اندازه در ناکامی دولت اصلاحات موثر بود.
رویه گذشته تشکیل دولتها نشان داده است که معمولا پس از تحمل مشکلات وپرداخت هزینههای سنگین توسط گروههای فعال وپیشرو، تعدادی از فرصت طلبان که در موقع دشواری از حضور در صحنه خودداری کرده وعافیت نشینی پیشه کرده ویا حتی در برخی موارد با در پیش گرفتن مواضعی دوگانه، نقش ستون پنجم را در صفوف منتقدین ایفا کرده اند، یکباره خود را در زمان پیروزی به صف اول رسانده ودر صدد در انحصار در آوردن موقعیت وتکمیل حلقههای محدود و باندهای خاص بر میآیند که این خطر همانند دولتهای گذشته، دولت یازدهم را نیز تهدید میکند وبا توجه به آنکه در هشت سال دفاع مقدسی که در عرصه جامعه در مقابل اتحاد ارتجاع وانحراف شکل گرفته بود وهزینههای به مراتب سنگینتری که از سوی فعالان ومنتقدان پرداخت شد، این خطر دولت یازدهم را بیش از سایر دولتها تهدید میکند. از این رو مراقبت از حضور فرصت طلبان وعناصر چند نبش در حلقههای نخست دولت نیز یکی دیگر از آسیبهای جدی است که مقابله با این آسیب نیز در گرو نقش آفرینی محوری آیتالله هاشمی در عرصه وبرخودار کردن دولت از دیدگاههای سازنده ایشان میباشد.
در هرصورت همانگونه که آیتالله هاشمی در سخنان خود پیش از انتخابات، بارها انتخابات یازدهم را آخرین فرصت برای نجات کشور وحفظ انقلاب از تهدیدها دانستند، اکنون که مردم با لبیک به ایشان، کاندیدای مورد حمایت ایشان را به عنوان رئیسجمهور برگزیدند، مسئولیت هاشمی در حفظ انقلاب ودستاوردهای آن اعتماد، دو چندان شده است و امید میرود ایشان همانند گذشته بتواند در پیشگاه خدا و مردم از عهده این مسئولیت خطیر برآید.