در نشست خبري كه با حضور سازندگان «دودكش»، در خبرگزاري مهر برگزار شد، سازندگان از امكان ساخت سري دوم اين سريال خبر دادند. چكيدهاي از اين جلسه در ادامه از نظرتان ميگذرد.
به گزارش سایت تحلیلی و خبری بینانیوز، به نقل از بانیفیلم آنلاین : برزو نیکنژاد: درباره نقش عالیه، عزیزی گفته بود نفهمیده او در خانه فیروز اینها چه میکند. یکی از چیزهایی که من دوست ندارم این است که نمیخواهم پنج قسمت سریال بگذرد و تماشاچی بگوید چرا هیچ اتفاقی نمیافتد و نویسنده بگوید در حال شخصیت پردازی هستیم! به نظر من این یک قمپز کشکی است. تماشاچی باید از دیدن یک قسمت سریال هم لذت ببرد. چه قسمت یک باشد چه ۱۵٫ عالیه هم نمونه یک زندگی شرقی است که من تجربهاش کردم. من بچه شهرستان هستم با افتخار گرگان زندگی میکردم. دختر عموی من از جایی با یک ساعت فاصله از شهر به آنجا میآمد تا در کلاس کنکور شرکت کند و به خانه برگردد. همه فامیل دغدغه این را داشتند که دخترعمو را پیش خودشان نگه دارند. در دودکش صیانت خانواده نشان داده میشود. مگر عالیه بچه یتیم نیست؟ دم فیروز گرم که او را پیش خودش نگه داشته است.
ـ ما زمان کلید خوردن سریال با او صحبت کردیم تا نقشی به نام قلیچ را بازی کند که اصلا الان در سریال وجود ندارد. آن موقع قرار بود شخصیتی به نام قلیچ بیاید و قصه او را میدانستم اما در شخصیت او مانده بودم. فکر میکردم چه فایده دارد الکی قصه را با او پیش ببرم؟ از حسن وارسته دعوت کردیم بیاید و درنوشتن متن کمک کند؛ کسی که قرار بود اسمش از قسمت ۱۸ کنار اسم من در تیتراژ بیاید و تازه سریال پایتخت را تمام کرده بود.
ـ من اصلا زوج هنری را قبول ندارم. زوج هنری لورل و هاردی یا ابوت و کاستلو هستند که در تمام عمرشان یک نقش بازی کردهاند. بهنام تشکر و هومن برق نورد اگر در سریال دیگری همان نقش و تیپ ساختمان پزشکان را بازی کردند میتوانید آنها را زوج هنری بنامید. اما این دو تمام تلاششان را کردهاند تا تکرار نشوند. اگر قرار شد ما دودکش ۲ را کار کنیم من از لطیفی خواهش کردهام از همین بازیگران استفاده کنیم. من در حال نگارش فیلمنامه دیگری هستم که میتواند به عنوان سری دوم دودکش استفاده شود.
تشکر و برق نورد بده بستانهایی با هم دارند که ناشی از تجربیات قبلی آنها است و موفقشان میکند اما من هیچ نقشی را برای کسی ننوشتم. بازیگران تلاش کردهاند تا خودشان را به نقش برسانند. امیرحسین رستمی را پنج سال است این شکلی ندیدهاید چون تلاش کرده تا به این شخصیت برسد. جواد عزتی ۱۵ روز سرکار ما بوده که ۵ شب از آن را نخوابیده است. چون قبلا نقش روحانی را در طلا و مس بازی کرده بود به این فکر میکرد تا چطور اتفاق دیگری بیفتد.
برقنورد: من و تشکر زوج هنری هستیم اما در این کار به خصوص ما خیلی با هم زوج نبودیم. در واقع دو بازیگر مجزا بودیم که به یک کار دعوت شده بودیم اما صحنههایی که با هم داشتیم با هم راحت بودیم. تنها جایی که میتوانم اسمش را بگذارم زوج هنری «دزد و پلیس» بود که کاراکترهایمان ۲۴ ساعته پیش هم بودند. آنجا امتحان خوبی برای هر دومان بود. چون معمولا در کارهای جدی که یکی کله پوک و دیگری دانای کل است ما همیشه از دست فرد کودن میخندیم و بازیگری که قرار است جدی بازی کند، احساس میکند از خندهها عقب افتاده است، بنابراین میخواهد از کمدین جلو بزند و آن وقت همه چیز خراب میشود اما بهنام تشکر این حسن را دارد که میداند جایش کجاست و هیچوقت نمیخواهد از من جلو بزند. یا در ساختمان پزشکان هیچوقت از بهنام جلو نمیزدم. میدانستم نقش من چه اندازهای دارد و اگر بخواهم از آن بیرون بزنم همه چیز خراب میشود. خوشبختانه بهنام نیز این هوش و درایت را دارد که اندازه نقشش را حفظ میکند. دزد و پلیس امتحان خوبی بود و بعد از آن هر وقت درباره پارتنر صحبت میکردم میگفتم همبازیهای گوناگونی در کارهای مختلفی داشتم اما از همه بهتر بهنام بود که اندازهاش را نگه میدارد.
نیک نژاد:. ما نزدیک به ۴۷، ۴۸ تکیه کلام نوشتیم. به این دلیل که نمیخواستیم به تکرار بیفتیم. کمی که جلو میروید میبینید فیروز از تشریک مساعی زیاد استفاده میکند. آریا عظیمینژاد هم از یک نتهایی در قسمتهای اول استفاده میکند، اما به مرور نتهایش را تغییر میدهد.
وارسته: زمانی که من هفتم هشتم فروردین میانههای پخش پایتخت وارد کار شدم، به من گفتند دودکش قرار است دو فصل باشد و تو به فصل دوم که قلیچ وارد کار میشود فکر کن. بعد از آن ناگهان در اواخر اردیبهشت گفتند آقایان دارابی و فرجی از کار بازدید کردند و سریال قرار است ماه رمضان پخش شود. این مقداری تصمیم گیریها را تغییر داد. اینجا باز باید جلسه میگذاشتیم و قصهای که سیاست گذاری برای آن داشتیم و زحماتی برایش کشیده شده بود، به ماجرای دیگری تبدیل میشد. به همین خاطر عزتی دیر وارد قصه شد. از قسمت ۱۵ قلیچ وارد کار میشد و قصههایش را هم نوشته بودیم.
برق نورد: اصلا قصه هایی که سر صحنه برای من تعریف می کردی همه قلیچ بود، اما یکدفعه او به حاج آقا انصاری تبدیل شد! من یک شب آمدم فیلمنامه را برای برزو ایمیل کنم و او گفت دیگر ننویس از فردا قلیچ وجود ندارد و نقش جدیدی به نام حاج آقا انصاری داریم.